خاتون عشق
اشك چشمام ميباره سينه دلتنگي داره دوري از خاتون عشق درد سنگيني داره
رفت و اما چي بگم دنيا خاكستري شد دلشكسته در قنج مرغكي بستري شد
حالا اي هم سفرا او كجا و من كجا غم دنيا مال من خوشي هاش مال شما
من با اين حسرت و آه من با اين آوار بلا اشك دنيا مال من خنده هاش مال شما
اون كه با خوب و بدم منو دوست داشت ديگه رفت تا جدا بودم از اون چشم به درهآش ديگه رفت
آخه اي سنگ صبور باز تحمل چه جوري با قد خم شده ام تاب مشكل چه جوري
حالا اي هم سفرا او كجا و من كجا غم دنيا مال من خوشي هاش مال شما
من با اين حسرت و آه من با اين آوار بلا اشك دنيا مال من خنده هاش مال شما
آخه اي خاتون عشق بد تو با كي بگم باسه خوبي باسه بد گوش به حرف كي بدم
تو بگو تو بگو باز تحمل چه جوري با قد خم شده ام تاب مشكل چه جوري
ديگه اي سنگ صبور باسه من اشكي نريز آخه اون خاتون عشق بر نمي گرده عزيز
حالا اي سنگ صبور باسه من اشكي نريز آخه اون خاتون عشق بر نمي گرده عزيز
منو بغض بي كسي مونده در غربت شب رفته تا عمق عذاب خسته و پا تشنه لب
روي زخم سينه ام آخه اي خاتون عشق
تو بيا به خواب من نقش چشماتو بكش
تو بيا به خواب من نقش چشماتو بكش
|
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در چهار شنبه 17 فروردين 1390برچسب:
,
ساعت 8:9 بعد از ظهر توسط آخرین تنها
|